به چهاردهمین قصه کودکانه هویورادیو با موضوع حسادت خوش اومدید..
<<دیدین بچهها گاهی به دوستاشون حسادت میکنند؟ اینجا میخوایم داستان عبدل رو براتون تعریف کنیم که در اهرام مصر زندگی میکرد!>>
عبدل روی یک دیوار نه چندان بلند نشسته بود و گروه جدیدی از گردشگرها رو میدید که از اتوبوس پیاده میشدند تا از نزدیک ار اهرام دیدن کنند. هر بار که اتوبوسی میاومد از خودش میپرسید چرا این همه آدم از جاهای مختلف برای دیدن کوههای سنگی میان؟ با این که پدر و مادرش هزار بار براش تعریف کرده بودن، درست نمیفهمید که اونا چه جذابیتی داشتن.
بین گردشگرا دختر بچهای رو دید که با دهانی باز و هیجانزده به این منظره نگاه میکرد…
قصه ملاقات در اهرام رو با همدیگه بشنویم:
(برای دانلود کلیک کنید.)
برگرفته از سری کتابهای احساسات خود را بهتر بشناسیم: حسادت
نوشته بگونیا ایبارولا
مترجم نوشین جعفری (نشر با فرزندان)
با قصههای آموزنده هویورادیو مفاهیم مختلف رو به کودکانمون آموزش بدیم.
اینجا دنیای کودکان است.