به چهارمین قصه کودکانه هویورادیو با موضوع داستانهای کهن خوش اومدید..
<<تا حالا شنیدین میگن دوستی خاله خرسه؟ امروز میخوایم داستان این ضربالمثل رو براتون تعریف کنیم..>>
روزی بود و روزگاری بود…
در زمانهای قدیم یک پیرمرد دهقان بود که تمام عمر خودش رو به کار کشاورزی و باغبانی گذرونده بود و کم کم باغ بزرگی در خارج شهر ساخته بود. اما پیرمرد دهقان هیچکس رو نداشت!
وقتی بچه بود پدر و مادر خودش را از دست داده بود و در جوونی برای کار کردن به ولایت دوری سفر کردهبود. با این که با زحمت و کار و تلاش صاحب باغ بزرگی شدهبود به کلی بی کس مانده بود و تنها در باغ خودش زندگی میکرد.
گذشت تا روزی که پیرمرد از تنهایی حوصلهاش سر رفت و قدم زنان به سمت کوهی رفت که از قضا در آن کوه یک خرس پیر زندگی میکرد…
قصه دوستی خرس رو با همدیگه بشنویم:
(برای دانلود کلیک کنید.)
برگرفته از کتاب قصههای خوب برای بچههای خوب
نوشته مهدی آذریزدی
با قصههای آموزنده هویورادیو مفاهیم مختلف رو به کودکانمون آموزش بدیم.
اینجا دنیای کودکان است.